arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۷۸۰۲۹۷
تاریخ انتشار: ۰۰ : ۱۵ - ۱۶ ارديبهشت ۱۴۰۳
خاطرات نخستین وزیرمختار انگلیس در ایران؛ شماره سی و شش؛

یکی از بهترین راه‌های ترقی ایران کشاورزی‌اش بود/ زمین در ایران و عربستان به یک شکل کشت می‌شود

به نظر من یکی از بهترین راه‌های ترقی ایران کشاورزی‌اش بود؛ به همین خاطر هرگاه فرصتی می‌یافتم با روستاییان در این باره به گفتگو می‌نشستم و کنجکاوی می‌کردم من دریافتم که کدخدای تیکمه داش فوق‌العاده خردمند و روشنفکر است و از آن مهمتر این که متوجه شدم زمین‌های متعلق به این، روستا بهترین زمین برای انجام آزمایش‌های گوناگون در رابطه با کشت و زرع است زمین‌های این روستا از مقدار زیادی مرتع خوب و کشتزار‌های عالی با آب به اندازه کافی تشکیل می‌شد.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
سرویس تاریخ «انتخاب»: سر هارفورد جونز بریجز (۱۱۴۲-۱۲۲۵) دیپلمات و نویسنده اهل انگلستان بود. او نخستین وزیرمختار دولت بریتانیا در ایران بود. هارفورد جونز در جوانی به کمپانی هند شرقی پیوست و در جایگاه نمایندهٔ این شرکت میان سال‌های ۱۱۶۱-۱۱۷۲ در بصره خدمت کرد. همچنین از ۱۱۷۶-۱۱۸۴ را در بغداد سپری کرد. او که چیرگی بسیاری در زبان‌های شرقی یافته بود با پشتیبانی رابرت داندس در سمت نمایندهٔ فوق‌العادهٔ بریتانیا به ایران در دوره فتحعلیشاه فرستاده‌شد. وی در ۱۸۳۳ کتابی را به نام دودمان قاجار که ترجمه‌ای از کتابی دست‌نویس ایرانی بود را به چاپ‌رساند. در ۱۸۳۸ نیز جزوه‌ای را دربارهٔ علایق انگلستان در ایران منتشر کرد.

هنگامی که به چمن اوجان می‌آمدیم، سر راهمان در روستای کوچکی در کنار جاده توقف کرده بودیم که «تیکمه داش» خوانده می‌شد و اکنون درست به خاطر ندارم که به چه دلیلی روز بعد را هم در آنجا ماندیم، موقعیت آن روستا در کنار آبکند یا دره تنگی بود که در ته آن نهر کوچک زلالی جاری بود که احتمالاً جریان همین نهر آبکند را به وجود آورده بود. خیمه‌های ما در یک طرف آبکند قرار گرفته بود و روستا در طرف دیگر چند رأس از بهترین اسب‌هایم در اسطبلی در روستا نگهداری می‌شدند و همین مرا ترغیب کرد صبح روز بعد به روستا بروم.

روستاییان استقبال رضایتبخش و خوشایندی از من به عمل آوردند و به دعوت کدخدا برای صرف، قهوه نزد او رفتم. من همیشه به مزرعه داری علاقه‌مند بوده‌ام و همیشه به کشاورزی و زراعت - هرکجا که می‌رفتم - توجه داشتم.

به نظر من یکی از بهترین راه‌های ترقی ایران کشاورزی‌اش بود؛ به همین خاطر هرگاه فرصتی می‌یافتم با روستاییان در این باره به گفتگو می‌نشستم و کنجکاوی می‌کردم من دریافتم که کدخدای تیکمه داش فوق‌العاده خردمند و روشنفکر است و از آن مهمتر این که متوجه شدم زمین‌های متعلق به این، روستا بهترین زمین برای انجام آزمایش‌های گوناگون در رابطه با کشت و زرع است زمین‌های این روستا از مقدار زیادی مرتع خوب و کشتزار‌های عالی با آب به اندازه کافی تشکیل می‌شد.

وقتی از کدخدا در باره تعداد دام‌هایش پرسیدم متوجه شدم که نسبت به وسعت زیاد زمین‌هایش تعداد ناچیزی دام دارد و در جستجوی دلیل این مسأله به پاسخی رسیدم که از قبل فکرش را می‌کردم یعنی دشواری‌های نگهداری از دام‌ها در زمستان کدخدا به خوبی از منافع کود دادن به زمین‌های کشاورزی باخبر بود و همین طور هم از منافع آبیاری مراتع و چراگاه‌ها.

 همچنین او از فواید کشت و زرع عاقلانه و اصولی در محوطه اطراف زمین‌ها باخبر بود زیرا می‌گفت در بهار و زمستان باد محصولمان را خراب می‌کند و در تابستان گرما آن را می‌سوزاند همچنین از طریق او فهمیدم که ذخیره علوفهاش برای زمستان خیلی کم است و فقط از کاه تشکیل می‌شود. او برایم گفت که زمین به شیوه ثلث کشت می‌شود که شیوه مرسوم در ایران و عربستان است به طور کلی شاهد ظلم و اجحاف دایمی نبودم و روستاییان فقط از آزار‌های گهگاهی شکایت داشتند.

محل سکونت کدخدا مسلماً جایی نبود که یک زارع انگلیسی در آن احساس رضایت کند، اما با معیار‌های ایرانی خانه راحتی به شمار می‌رفت و آن طور که بعداً فهمیدم از اثاثیه خوب و حتی تجملی، چیزی کم نداشت من و کدخدا چون هر دو به کشاورزی علاقه داشتیم خیلی زود با هم صمیمی شدیم و از او پرسیدم که اگر امکان تغذیه زمستانی فراهم باشد، چقدر می‌تواند تعداد احشامش را افزایش دهد جواب او کاملاً رضایتبخش بود و گفت در واقع تصورش مشکل است چون نمی‌دانم چقدر کاه بیشتر خواهم داشت و چقدر علوفه بیشتر و برای همین نمی‌توانم جواب درستی بدهم.

 من گفتم: آیا فکر می‌کنی اگر می‌توانستی ده برابر کاه برداشت کنی می‌توانستی ده برابر احشام فعلیات را نگهداری کنی؟ جواب داد تقریباً در همین حدود من گفتم: «آیا فکر می‌کنی اگر نیمی از آذوقه زمستانی احشامت از چیزی غیر از کاه تشکیل می‌شد، آن وقت می‌توانستی تعداد گلهات را به ده برابر گله فعلی افزایش دهی؟ جواب داد بدون شک می‌توانستم. » گفتم بازده یک تخم در زمینهایت در حال حاضر چند تخم است؟ جواب داد به طور متوسط با کود و بی کود، حدود بیست تخم.

گفتم: «چرا همه زمینهایت را کود نمی‌دهی؟ » جواب داد: «نه خودمان می‌توانیم کود بیشتری تولید کنیم و نه می‌توانیم از جای دیگر تهیه کنیم. » گفتم فکر می‌کنی اگر زمینهایت خوب کود داده شود، چقدر برداشت خواهی کرد؟ جواب داد: نمی‌دانم شاید بیش از دو برابر؛ گفتم در یک روز چقدر زمین را می‌توانی شخم بزنی؟

جواب داد: اگر خوب شخم، بزنم یک سوم جریب، گفتم: آیا اگر امکاناتی در اختیارت قرار بگیرد که بتوانی مقدار کار انجام شده در واحد زمان را دو برابر کنی برایت بهتر نمی‌شود؟ آن مرد ساده و صادق خنده‌ای از ته دل سر داد و گفت آیا این سؤال را جدی مطرح کردی یا می‌خواهی با من شوخی کنی؟ معلوم است که بهتر می‌شود. گفتم: آیا فکر می‌کنی بدین ترتیب، وزن و اندازه دام‌هایت هم بیشتر و بهتر می‌شود؟ جواب داد احتمالش زیاد است اگر ما بتوانیم احشام را در زمستان بهتر تغذیه و نگهداری، کنیم مسلماً بیشتر رشد می‌کنند و بزرگتر می‌شوند.

نظرات بینندگان