از گوشت سگ تا ژلاتین خوک
وحید زندیفخر - خبرنگار حوزه غذا و کشاورزی
شاید تا قبل از شنیدن شایعه استفاده از گوشت سگ در فراوری سوسیس و کالباس، به این اندازه متحیر نشده بودم. حتی تصور اینکه گوشت سگها را بعد از سلاخی، درون دستگاههای بزرگ میاندازند و با مواد دیگری مخلوط میکنند تا به سوسیس و کالباس تبدیل شود، منزجر کننده است؛ چه برسد به اینکه ناگهان پس از چندین سال مصرف این محصولات، یک روز کاشف به عمل بیاید که سگها در برخی مواقع، جای گاو و گوسفند را گرفتهاند.
چند روزی است که این شایعه به همراه عکسی نگرانکننده در شبکههای اجتماعی دست به دست میشود و به محض ارسال چنین مطلبی در یک گروه، فوجفوج، مردمان حساس به سلامت مردم و متعصب به امنیت غذایی، فحاشیها و تف و لعنتهای خود را نثار صاحبان آن کارخانه میکنند تا بلکه کمی روح زخم خوردهشان آرام شود.
عکس، لاشههایی از سگها را نشان میدهد که همگی پوستکنده شده و آماده مراحل بعدی قصابی هستند؛ آن هم در کشوری که استفاده خوراکی از حیوانات حرام گوشت، ممنوع بوده و جامعه نیز به شدت در مقابل آن میایستد.
با بررسی پیشینه خبرهایی از این دست درباره صنایع غذایی بهویژه فرآوردههای گوشتی نظیر سوسیس و کالباس، این موضوع روشن میشود که چنین شایعاتی سالهای گذشته نیز گریبان صنعت را گرفته و آن را با مشکلات فراوانی روبهرو کرده است؛ نقل قول کشف ماشینی که حامل گوشت گربه برای مصرف در همین فرآوردهها است یا استفاده از خر و قاطر و الاغ، آن هم بدون ذبح اسلامی و با خرد کردن استخوانهایشان در حالی که حیوان هنوز نفس میکشد، تنها نمونهای کوچک از حملات بیامانی است که کل صنعت را زیر سؤال میبرد.
با کمی تحقیق از مراجع قانونی و ارگانهایی که وظیفه نظارت بر مواد غذایی را بر عهده دارند، کذب بودن چنین ادعاهایی نمایان شده و مانند تاول چرکینی، دهان باز میکنند. اما تا رسیدن تکذیب این خبر به گوش همه مردم، خسارتهای بسیاری به صاحبان مشاغل وارد آمده و انگار برای جامعه، خبرهای منفی باورپذیرتر است. گویا یک نیروی مقاوم و سمج، سر راه واقعیت ایستاده و از انتشار آن جلوگیری میکند. البته از قدیم گفتهاند که آب رفته به جوی بازنمیگردد.
درست در همان روزهایی که آدمهای شایعهپراکن با دل و جگر مردم بازی میکردند و در شبکههای اجتماعی هرچه دلشان میخواست میتازیدند، اینبار خبر واردات ژلاتین خوک از بلاد کفر به داخل کشور در رسانهها ترکید و ترکشهای آن کام مردم را تلخ کرد؛ ژلاتینی که در صنعت شیرینی و شکلات میتواند برای تولید پاستیل و آدامس مورد استفاده قرار بگیرد.
اما این خبر هم مانند دیگر متنهای بیپایه و اساسی که هیچ منبع موثقی آنها را تأیید نمیکند، تکذیب شد. حال در این میان، صنعت با دستان خالی در مقابل گارد دفاعی مردم ایستاده است. خیلیها حتی تکذیبیه را هم تکذیب میکنند و با یک دور باطل، دوباره به نقطه نخست برمیگردند.
بهراستی این دروغها در نهایت با ما چه میکنند؟ آدمی که به محض مشاهده چنین متنهای کذایی بدون فکر و تنها از روی حس نوعدوستی، آنها را منتشر میکند، با هر کلیک یا لایک روی آن، تیشه به ریشه درخت نیمهجان اشتغال میزند و گلوی بخش بزرگی از اقتصاد را تا حد خفگی میفشارد.
هیچ شکی نیست که باید با متخلفان بهویژه در صنعت غذا که به طور مستقیم با سلامت مردم سروکار دارند، بهشدت برخورد کرد. بیتعارف در هر صنعتی چنین متخلفانی پیدا میشوند که معمولاً بدون مجوز و آن هم بیشتر بهصورت زیرزمینی و به دور از چشمان ناظران، اقدام به تولید میکنند، اما آیا تخلف عده معدودی از کارخانهها را میتوان به پای همه آنها نوشت؟ آن هم نه تخلفی که اسناد و مدارک آن را سگها امضا کرده باشند! زیرا چنین موردی حتی در کارخانههای غیرمجاز محدوده مرزی ایران وجود خارجی ندارد.
کمی فکر کنیم! خودتان را جای سرمایهداری بگذارید که با هزینهای حداقل 20 تا 30 میلیاردتومانی دستگاههای مربوطه را خریداری کرده و با هزار مکافات، تأییدیه سازمانهای مختلف را برای تأسیس آن اخذ میکند. آیا چنین فردی برای صرفهجویی در خرید گوشت که کمتر از 30 هزارتومان در هر کیلوگرم قیمت دارد، اعتبار، سرمایه، موافقتنامهها و در نهایت شأن و شخصیت خود را زیر پا میگذارد؟ شبیه همین موضوع دقیقاً درباره صنعت شیرینی و شکلات نیز صدق میکند.
بنابراین، از این به بعد اگر با پیامهایی از این دست برخورد کردید، قبل از انتشار آن کمی بیندیشید. تصور کنید که با باور چنین شایعههایی از طرف مردم و بیرغبتی آنها برای خرید محصولات سالم کارخانهها، چندین نفر ممکن است شغل خود را از دست بدهند؟ آیا لحظهای تاسف، تحیر یا شگفتی همگروهیهایتان به بیکار شدن کارگری که تمام درآمدش به چرخیدن چرخ کارخانه وابسته است، میارزد؟
بدیهی است که اگر صحت تخلف به اثبات برسد، حتی لحظهای درنگ برای انتشار آن، جایز نیست. اما تا وقتی این شایعات، بدون تأیید حتی یکی از مقامات قضایی یا بهداشتی، برای زمینزدن صنعت به گوش جامعه میرسد، وجدان حکم میکند که تا قبل از لمس دکمه ارسال برای انتشارش، درباره عواقب آن کمی فکر کنیم!/
V-950129-01
دیدگاه تان را بنویسید